باغوحش لنکاوی در مالزی
این سفرنامه به قلم نیلوفر عزیزی، یکی از مسافران عزیز آذین گشت نوشته شده است. او در این سفر، تجربههای خاص و بهیادماندنی خود از بازدیدباغوحشهای مختلف در کشورهای مختلف را با ما به اشتراک گذاشته است. نیلوفر با دقت و علاقه فراوان به توصیف لحظاتی پرداخته که نه تنها گردشگران، بلکه عاشقان طبیعت و حیات وحش را تحت تأثیر قرار میدهد. امیدواریم این سفرنامه شما را به دنیای جذاب و متفاوتی ببرد و الهامبخش سفرهای آیندهتان باشد.
نیلوفر عزیزی
سفرنامه باغوحش لنکاوی در مالزی
یکی از خاطرهانگیزترین لحظات من مربوط به بازدید از باغوحشی در جزیره لنکاوی بود. با ورود به این باغوحش، چیزی که ابتدا نظرم را جلب کرد، پاکتهای غذای کوچکی بود که برای فروش به گردشگران آماده شده بودند. هر پاکت شامل چندین نوع سبزیجات و دانههای خوراکی مخصوص حیوانات بود. ما هم یک پاکت خریدیم و به همراه یک راهنمای انگلیسیزبان به بازدید پرداختیم.
در هر ایستگاه، راهنما ابتدا توضیحاتی درباره حیوانات یا پرندگان ارائه میداد و سپس نوع غذایی که باید به آنها بدهیم را مشخص میکرد. اما جالبترین قسمت این تجربه این بود که میتوانستیم وارد قفس حیوانات شویم و آنها از ما استقبال میکردند! برخلاف انتظارات، حیوانات نهتنها از ما فرار نمیکردند، بلکه به سمت ما میآمدند تا از دستانمان غذا بگیرند. از میان همه حیوانات، قفس خرگوشها برای من لذتبخشتر بود؛ خرگوشهای رنگارنگ دورم جمع شده بودند و با ولع از من غذا میخواستند.
در کنار این تجربههای جذاب، در بخش دیگری از باغوحش امکان گرفتن عکس با حیوانات هم وجود داشت. من با یک طوطی روی شانه و یک شاهین بر روی دستم که دستکش داشتم، عکس گرفتم. با این که کمی دلهرهآور بود، تجربهاش جذاب بود، هرچند هیچوقت جرأت نکردم مثل برخی دیگر با شیر یا پلنگ عکس بگیرم! 😅
در ادامه سفرم، از باغوحشی در پکن، چین بازدید کردم. متأسفانه فصل مناسبی را برای سفر انتخاب نکرده بودم و بهدلیل سرمای هوا، اکثر حیوانات در قفسهایشان پناه گرفته بودند. با وزش باد سرد، حیوانات بیشتر تمایل داشتند که در پناهگاههای گرمشان باقی بمانند و بازدیدکنندگان را نادیده بگیرند. اما با این حال، ما موفق شدیم برنامههای جذابی مانند نمایش دلفینها را ببینیم، هرچند این نمایش به زیبایی و وسعت برنامههای باغوحش تایلند نبود.
اما بزرگترین جذابیت این باغوحش، برنامه پاندا شو بود. از همان ابتدا، کارکنان و لیدرها ساعت ۳ را به ما قول میدادند؛ لحظهای که پانداها بیرون میآمدند. همه با اشتیاق در ساعت مقرر دور قفس پاندا جمع شدیم. سرانجام، دو پاندا از قفس بیرون آمدند، یک دور زدند و به سرعت به داخل بازگشتند! هرچند لحظه کوتاهی بود، ولی با توجه به اینکه پانداها در خطر انقراض هستند و باغوحش تدابیر خاصی برای حفاظت از آنها اندیشیده بود، تجربهای ارزشمند و جالب به شمار میآمد.
با این حال، بعد از این بازدیدها به این نتیجه رسیدم که دیگر علاقهای به بازدید از باغوحشها ندارم. هرچند در بسیاری از این مکانها با حیوانات بهخوبی رفتار میشود، اما هیچ باغوحشی نمیتواند جایگزین محیط طبیعی زندگی آنها شود. امیدوارم در کشور خودمان، ایران، به حیوانات اهمیت بیشتری داده شود. در ضمن، ایده فروش پاکتهای غذای حیوانات به گردشگران، هم برای تأمین تغذیه آنها و هم برای کمک به درآمدزایی باغوحش، میتواند الگویی مفید برای بهبود شرایط باشد.
این تجربههای خاص، هرچند جذاب بودند، اما برای من این حس را ایجاد کردند که حیوانات باید در زیستگاه طبیعی خود زندگی کنند و باغوحشها حتی با بهترین امکانات نیز نمیتوانند آن حس واقعی آزادی را به آنها بازگردانند.